خطبه ی متقین
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم
خطبهی «همام» از خطبههای معروف نهجالبلاغه است که در آن سیای پرهیزگاران و ترسیم جمال متقین، از زبان امام امیرالمومنین علی علیهالسلام بیان شده است.
«همام» از یاران زاهد و اهل سیر و سلوک امام بوده است، کلمهی «همام» از ریشهی لغوی «همم» است، بمعنای کسی که تصمیم هر کاری بگیرد آن را به انجام رساند و تا آن را تمام و کمال نکند رها نکند.
قبل از مطالعهی این خطبه، لازم است به مطالب ذیل توجه شود:
1- مساله تقوی از مهمترین و زیربناییترین مسایل زندگی انسانی است. یعنی تحقق زندگی انسانی بستگی به رعایت این اصول و قواعد دارد، البته باید اعتراف کرد که انسانیت، درجات ومراتب مختلفی دارد و بیانات امام به شاگردشان در سطح والا و عالی است و برای کسانیکه درصدد وصول به آن مقصد عالی و حرکت در مسیر کمالاند، بهترین راهنماست.
2- رسیدن به اوج کمال و تقوی، تدریجی است و مرحله به مرحله باید آن را انجام داد، یکشبه نمیتوان به آن قلهی رفیع دست یافت، بنابراین عزیزانی که علاقمند به این مسیر معنوی هستند و دل در هوای رسیدن به مقامات متقین و اولیاء الهی را دارند، لازم است زندگی خود را بر اساس یک برنامهریزی دقیق و صحیح تنظیم کرده و در همهی موارد، راه صحیح را پیدا کرده و ادامه دهند تا
انشاءالله پس از پیمودن راه و انجام خودسازی، مطابق با دستورات ائمه اطهار (ع)، به سرمنزل مقصود نائل شوند.
3- نقطهی آغاز و مراحل سیر معنوی را باید از مربیان وارسته، که خود این راه را طی کردهاند، فراگرفت و خودکامه و بیراهبر نمیتوان در این وادی وارد شد و یا از هر کس دستوری گرفت.
4- در امور تربیتی و خودسازی باید مداومت و استمرار داشت تا روح آدمی به آن جایگاه متعالی صعود کند، با شتاب و عجله به هدف نمیتوان رسید.
5- سعی شود که عبادتها با حال، توجه و با احساس شیرینی و لذت انجام شود و از تحمیل و فشار در عبادت خودداری گردد. به عبارت دیگر باید عبادات مستحب کمکم و به تدریج صورت گیرد تا عشق به نیایش شیرینتر از خواب، در ذائقه جلوه کند.
6- باید همواره توجه کرد که خودسازی باعث کنارهگیری از مردم و انزوا نشود، نعمتهای دنیا، مخلوق خدا و برای بندگان خداست.
7- سیر و سلوک نباید انسان را از انجام مسوولیتها و تلاشهای اجتماعی، سیاسی واقتصادی باز دارد.
8- بعضی از بیانات امیرمومنان علی علیهالسلام، از نظر سیر و حرکت، مربوط به مقامت خیلی عالی است که رسیدن بدان مستلزم سیر تدریجی و وصول به مدارج قبلی است. فرد خودساخته که در راه است باید این سیر تدریجی را رعایت کرده و بدون مقدمه وارد مراحل عالیتر نگردد.
همام کیست؟
«همام»، پسر «شریح» و برادرزادهی «ربیع بن خثیم» است. ربیع یکی ازهشت زاهد و پارسای معروف تاریخ و زمان خود است. علامه شهید آیهالله مطهری،
در کتاب سیری در نهجالبلاغه، او را از جمله یاران و دوستان امیرمومنان علی علیهالسلام شمرده که دلی سرشار و روحی از آتش معنی شعلهور داشت.
از کلمات علامه «کراجکی» در کتاب «کنزالفوائد» نیز استفاده میشود که «همام» در شمار یاران آن حضرت و در جستجوی دسترسی به مراتب عالی ایمان و تقوی بوده است که از آن چنین یاد کرده است:
«و کان عابدا مجتهدا» یعنی او نیایشکننده و پرستشگر پرتلاش بود. بنابراین او در راه رسیدن به مقامات معنوی و تهذیب نفس و خودسازی سرمایهگذاری کرده و آن را بعنوان هدف اصلی زندگی قرار داده بود. همچنین اصرار و پافشاری او در شناخت و دریافت راههای خودسازی و کمال انسانی از حضرت علی علیهالسلام، قابل ملاحظه و توجه است:
«اسالک بالذی اکرمکم اهلالبیت و خصکم و حباکم و فضلکم تفضیلا الا انباتنا بصفه شیعتکم»
ای امیرمومنان! از تو در خواست میکنم بحق خداوندی که شما خاندان پیامبر را گرامی داشته و برگزیده و برتری داده است، ما را به صفات شیعیانتان خبر دهید.
بر اساس گزارش مورخین، امام علیهالسلام دست «همام» را گرفت و به مسجد برد و پس از ادای دو رکعت نماز، سخن گفتن را آغاز کرد و همه اینها نشانهی مقام این یار صدیق امام برای بیان معارف و نکات برجستهی خودسازی است که باید برای همهی انسانها در طول تاریخ به یادگار بماند.
امید است که مطالعهی دقیق این خطبه، آن روح متعالی را در ما جلوهگر ساخته تا بتوانیم بارقهیی از آن مشعل فروزان در مشکوه جانمان بیفروزیم.
شرح خطبه متقین
چنین روایت است که یکی از یاران و اصحاب امیرمومنان علی علیهالسلام که «همام» نامیده میشد و مردی پارسا و عبادتپیشه بود به آنحضرت گفت: ای پیشوای مومنان، سیمای پرواپیشگان و پارسایان را برایم ترسیم فرما، آنچنانکه گویا آنان را میبینم.
امام علیهالسلام لختی درنگ کرد و از پاسخ سریع خودداری فرمود و آنگاه گفت: ای همام! اطاعت پروردگار کن و از او پروا دار و به نیکی و نیکوکاری روی آر که خدا با تقوی پیشگان و نیکوکاران است.
پاسخ کوتاه امام او را قانع نساخت و عطش درونیش همچنان باقی ماند و بدان بسنده نکرد، بطوریکه اصرار بر شنیدن پاسخ کامل، در چهرهی او خوانده میشد.
امام که این آمادگی و عطش را در او دید مهر سکوت شکست و به تفصیل پاسخ خود را با حمد و ستایش الهی و درود بر پیامبر و آل او آغاز کرد:
>جهانبینی الهی
>چشم پاک و گوش بر فرمان
>خودساختگان عاشق
>رابطه متقابل معرفت و اخلاص
>از دام اسارت دنیا رستند
>قرآن را با همه وجود تلاوت میکنند
>نماز پرواپیشگان، راز و نیاز خاکسارانه
>غفلت و غرور از ساحت آنان بدور است
>نشانههای پرواپیشگان (متقین)
>توضیحات
جهانبینی الهی
اما بعد، فان الله سبحانه و تعالی خلق الخلق- حین خلقهم- غنیا عن طاعتهم، آمنا من معصیتهم، لانه لا تضره معصیه من عصاه، و لا تنفعه طاعه من اطاعه، فقسم بینهم معایشهم، و وضعهم من الدنیا مواضعهم، فالمتقون فیها هم اهل الفضائل، منطقهم الصواب، و ملبسهم الاقتصاد، و مشیهم التواضع.
اما بعد، خداوند سبحان، آنگاه که آفریدگان را میآفرید از طاعتشان بینیاز بود و از نافرمانیشان در امان، زیرا نافرمانی بندگان، ناچیزتر از آنست که بر آستان باعظمت ربوبی اثر بگذارد و یا زیانی وارد کند، و نیز از اطاعت آنان نفعی عاید او نگردد.
خداوند روزی را میان آنان تقسیم کرد و هر یک را از نظر مال و مقام در جایی که هستند، قرار داد. پرواپیشگان در دنیا نمود کامل فضیلت و برتریاند، سخن گفتنشان بهنجار و درست، و لباسشان متعادل و مناسب، نه بردهی لباساند و نه بیرغبت و بیاعتنای بدان، و روش آنان فروتنی است.
چشم پاک و گوش بر فرمان
غضوا ابصارهم عما حرم الله علیهم و وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم.
دیدگانشان را از حرام میپوشانند، و گوشهایشان را بر دانش سودبخش میگشایند و به گوش جان مینیوشند.
خودساختگان عاشق
نزلت انفسهم منهم فی البلاء کالتی نزلت فی الرخاء، و لو لا الاجل الذی کتب الله لهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهمه طرفه عین شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب.
در هنگامهی مصیبت و بلا، چونان زمان نعمت و رفاه، جانشان لبریز از ایمان و آرامش است و اگر نبود اجل مقرر الهی بر آنان، حتی یک لحظه هم جانشان در جسمشان تاب نمیآورد و به عالم قدسی پرواز میکرد، از بس که مشتاق ثواب الهی و ترسان از عذاب خداوندند.
رابطه متقابل معرفت و اخلاص
عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم، فهم و الجنه کمن قد رآها فهم فیها منعمون، و هم و النار کمن قد رآها فهم فیها معذبون، قلوبهم محزونه و شرورهم مامونه و اجسادهم نحیفه و حاجاتهم خفیفه و انفسهم عفیفه.
عظمت آفریدگار در عمق جانشان شکوفا شده، پس غیر او در دیدهشان صغیر و حقیر آید، آنان بر قله بلند معرفت و حضور نشستهاند، گویا بهشت را میبینند و از آن برخوردارند و نیز شاهد دوزخ و دوزخیان درحال عذابند،
دلهاشان غمگنانه، زندگیشان مهربانانه، بدنهایشان تکیده و نیازشان خفیف و ساده و جانشان پارسا،
از دام اسارت دنیا رستند
صبروا ایاما قصیره اعقبتهم راحه طویله، تجاره یسرها لهم ربهم، ارادتهم الدنیا فلم یریدوها، و اسرتهم ففدوا انفسهم منها.
چند روزی بردباری کنند و در بروی حرام بندند، ولی راحت و لذت طولانی را به دست آوردند. چه تجارت سودآوری خداوند بر ایشان فراهم آورده است. دنیا به سراغشان رود و با چهره زیبای خود، آنان را به گناه دعوت کند، ولی پارسایان فریب نخورده و به ناز و کرشمهی آن عجوزهی هزار داماد، توجه نکنند .
دنیا خواسته تا آنان را اسیر کند ولی تقویپیشگان خود را از دام و چنگال آن آزاد سازند.
نماز پرواپیشگان، راز و نیاز خاکسارانه
فهم حانون علی اوساطهم، مفترشون لجباههم و اکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم یطلبون الی الله تعالی فی فکاک رقابهم.
و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقیاء، قد براهم الخوف بری القداح، ینظر الیهم الناظر فیحسبهم مرضی و ما بالقوم من مرض، و یقول لقد خولطوا و لقد خالطهم امر عظیم لا یرضون من اعمالهم القلیل و لا یستکثرون الکثیر.
پرواپیشگان با همهی وجود نماز میگذارند و خضوع و خشوع از رکوعشان هویدا است. پیشانی و دست و پایشان را بر خاک میسایند، و خاکسارانه به
به نیایش روی میآورند. از خدا چه میخواهند؟ برات آزادی از جهنم را.
و اما در روز پرچمدار حلم و علمند، نیکوکار و پارسا، خوف دوری از خدا آنان را زار و نزار کرده، پرخوری و رفاهطلبی را وانهادهاند و چون عاشقی که یاد معشوق، زندگی آنان شده، در افقی فراتر از خور و خواب و شهوت پرواز میکنند.
بیخبران، وقتی چهرهی استخوانی و بدن نحیف آنان را میبینند میپندارند که بیمارند، در حالی که هیچگونه بیماری ندارند، آری آنان بیمار عشقاند.
دگر بار از سر جهالت میگویند که روانیند. ولی نمیدانند که چه خبر است؟ و پرواپیشگان در چه دنیایی ازحقایق سیر میکنند، یافتنی است گفتنی نیست.
افراد باتقوی درگیر امری بزرگ هستند که به کارهای کم خشنود نشوند و همواره درصدد انجام خیرات و خدمات بزرگند ولی کارهای بزرگ و امور عظیم را هم بزرگ و زیاد نبیند و بدان مغرور نشوند.
نماز پرواپیشگان، راز و نیاز خاکسارانه
فهم حانون علی اوساطهم، مفترشون لجباههم و اکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم یطلبون الی الله تعالی فی فکاک رقابهم.
و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقیاء، قد براهم الخوف بری القداح، ینظر الیهم الناظر فیحسبهم مرضی و ما بالقوم من مرض، و یقول لقد خولطوا و لقد خالطهم امر عظیم لا یرضون من اعمالهم القلیل و لا یستکثرون الکثیر.
پرواپیشگان با همهی وجود نماز میگذارند و خضوع و خشوع از رکوعشان هویدا است. پیشانی و دست و پایشان را بر خاک میسایند، و خاکسارانه به
به نیایش روی میآورند. از خدا چه میخواهند؟ برات آزادی از جهنم را.
و اما در روز پرچمدار حلم و علمند، نیکوکار و پارسا، خوف دوری از خدا آنان را زار و نزار کرده، پرخوری و رفاهطلبی را وانهادهاند و چون عاشقی که یاد معشوق، زندگی آنان شده، در افقی فراتر از خور و خواب و شهوت پرواز میکنند.
بیخبران، وقتی چهرهی استخوانی و بدن نحیف آنان را میبینند میپندارند که بیمارند، در حالی که هیچگونه بیماری ندارند، آری آنان بیمار عشقاند.
دگر بار از سر جهالت میگویند که روانیند. ولی نمیدانند که چه خبر است؟ و پرواپیشگان در چه دنیایی ازحقایق سیر میکنند، یافتنی است گفتنی نیست.
افراد باتقوی درگیر امری بزرگ هستند که به کارهای کم خشنود نشوند و همواره درصدد انجام خیرات و خدمات بزرگند ولی کارهای بزرگ و امور عظیم را هم بزرگ و زیاد نبیند و بدان مغرور نشوند.
غفلت و غرور از ساحت آنان بدور است
فهم لانفسهم متهمون، و من اعمالهم مشفقون، اذا زکی احد منهم خاف مما یقال له، فیقول: انا اعلم بنفسی من غیری، و ربی اعلم منی بنفسی، اللهم لا تواخذنی بما یقولون، و اجعلنی افضل مما یظنون، و اغفرلی ما لا یعلمون.
آنان به نفس خود بدگمانند مبادا وظائف خود را آنسان که بایسته است انجام نداده باشند، و از کردارشان ترسانند، زیرا ممکن است در اثر غفلت و قصور مورد قبول حقتعالی قرار نگرفته باشد، آنگاه که از آنان تعریف و ستایش شود بر خود میترسند و میگویند من از دیگران نسبت به خودم داناترم وخدا به من از خودم آگاهتر است، خدایا از آنچه درباره من میگویند بازخواست مفرما، و مرا بهتر از آن، که آنان میپندارند قرار ده، و آنچه آنان از گناهانم نمیدانند ، بیامرز.
نشانههای پرواپیشگان (متقین)
1- فمن علامه احدهم: انک تری له قوه فی دین
توانمندی در دین
2- و حزما فی لین
دوراندیشی با نرمخویی و سازگاری
3- و ایمانا فی یقین
ایمان و اعتقادی در مرحلهی یقین و منزه از شک و تردید
4- و حرصا فی علم
حریص در تحصیل دانش
5- و علما فی حلم
آمیزندهی دانش و بردباری (که علم و حلم دو بال پروازند)
6- و قصدا فی غنی
میانهروی در هنگامهی بینیازی و ثروت
7- و خشوعا فی عباده
خضوع و خشوع در عبادت
8- و تجملا فی فاقه
آبرومندی، هنگام تنگدستی
9- و صبرا فی شده
صبر و بردباری در بحران سختی
10- و طلبا فی حلال،
جستجوگر مال حلال
11- و نشاطا فی هدی
پرتحرک و پرتلاش در راه هدایت مردم
[ صفحه 13]
12- و تحرجا عن طمع
دوری از آز و طمع
13- یعمل الاعمال الصالحه و هو علی وجل
انجام کارهای شایسته بدون آلایش به غرور و خودپسندی، و همواره ترسان از عدم پذیرش عبادات.
14- یمسی و همه الشکر و یصبح و همه الذکر،
روز را با سرمایهیی از شکر به پایان مبرد. و صبح را با یاد خدا آغاز میکند.
15- یبیت حذرا و یصبح فرحا: حذرا لما حذر من الغفله و فرحا بما اصاب من الفضل و الرحمه
و از سوی دیگر، شب را چون غافلان یکدنده نمیخوابد، بلکه گاهی لذت شبزندهداری و ذکر خدا، او را از بستر جدا میکند، و این شبزندهداری نشاط صبحگاهی او را نمیگیرد،ترس و نگرانی او از آنست که در دامچالهی غفلت سقوط کند، و از آنکه فضل و رحمت الهی شامل حال اوگردد، شادان است.
16- ان استضعبت علیه نفسه فیما تکره لم یعطها سولها فیما تحب
اگر چشمپوشی از گناهان بر او سخت و سنگین آید، مقاومت میکند تا به خواستههای نامشروع تن در ندهد و ارزش و شخصیت خود را لکهدار نسازد.
17- قره عینه فیما لا یزول، و زهادته فیما لا یبقی
روشنی چشم او در ماندگاریهاست، یعنی دوراندیشی و جهانبینی وسیع او مانع از فریبایی دنیا، و زیبائیهای آنست و به خاطر دستیابی به لذتهای زودگذر دنیا، زندگی ابدی خود را تباه نسازد.
18- یمزح الحلم بالعلم و القول بالعمل.
بردباری و شکیبایی را با دانش میآمیزد و گفتار را با کردار.
[ صفحه 14]
19- تراه قریبا امله
آمال و آرزوی او را کم میبینی، و شخصیت او از فرورفتن در رویای طلایی دور است.
20- قلیلا زلله
لغزش او نیز اندک است.
21- خاشعا قلبه
دل او خاشع است و در ترنم دایم یاد خدا و پیوستن به جهان بینهایت.
22- قانعه نفسه
انسانی قانع و چشم و دل سیر است.
23- منزورا اکله
از پرخوری میپرهیزد و اسیر شکم و رفاهطلبی نیست.
24- سهلا امره
امورات او سهل و ساده میگذرد.
25- حریزا دینه
دین او محکم و پابرجاست و در برابر سیل خروشان توطئههای شیطان و هوای نفس، چون کوه استوار است.
26- میته شهوته
بر شهوات خود مسلط است و بر آن اسب سرکش، لگام تقوی زده است.
27- مکظوما غیظه
خشم خود را فرو میخورد و بر نیروی غضب خویش مسلط است و میداند کجا از آن استفاده کند.
28- الخیر منه مامول
از او امید خیر دارند و از شرش در امانند.
[ صفحه 15]
29- ان کان فی الغافلین کتب فی الذاکرین و ان کان فی الذاکرین لم یکتب من الغافلین
اگر در جمع غافلان قرار گیرد از یادآوران خواهد بود و جو را به نفع حق و عدل دگرگون سازد و اگر در جمع یادآوران باشد راه غفلت نپوید و از موقعیت مناسبت سوءاستفاده نکند.
30- یعفو عمن ظلمه و یعطی من حرمه
از کسانیکه بدو ستم کردند درمیگذرد و بر آنکه او را محرم کرده است، دست کرم میگشاید.
31- و یصل من قطعه
با آن کس که خویشاوندی او را بریده است، صلهی رحم میکند.
32- بعیدا فحشه لینا قوله
ساحت قدس او را از فحش و بدزبانی دور است و زبانی نرم و مهربانانه دارد.
33- غائبا منکره حاضرا معروفه
کار ناپسند از او دیده نشود، بلکه خوبیهای او زبانزد است.
34- مقبلا خیره مدبرا شره
او به کارهای خیر و خوب روی آورد و از شر و بدی بپرهیزد.
35- فی الزلازل وقور
در شدائد و سختیها، بااستقامت و مقاوم است.
36- و فی المکاره صبور و فی الرخاء شکور
در مشکلات، بردبار و در رفاه، سپاسگذار.
37- لا یحیف علی من یبغض و لا یاثم فیمن یحب
بر آنکه خشم گیرد، زیادهزوی نکند و دوستی با کسی، او را به گناه نیندازد.
38- یعترف بالحق قبل ان یشهد علیه
[ صفحه 16]
پیش از آنکه «علیه» او شهادت دهند، به حق اعتراف میکند.
39- لا یضیع ما استحفظ
در امنتداری سختکوش است، سهلانگاری و بیتفاوتی روا نمیدارد که خیانت است.
40- و لا ینسی ما ذکر
یاد خدا و تحصیل رضایت او، که همواره باید در دیدگاهش باشد، از یاد نمیبرد .
41- و لا ینابز بالالقاب
دیگران را با لقبهای زشت و ناروا نخواند.
42- و لا یضار بالجار
به همسایه ضرر نزند.
43- و لا یشمت بالمصائب
مصیبتزدگان را شماتت نکند.
44- و لا یدخل فی الباطل و لا یخرج من الحق.
در امور لغو و باطل قدم ننهند، و از چهارچوب حق هم خارج نشود.
45- ان صمت لم یغمه صمته و ان ضحک لم یعل صوته
اگر از سخن لب فرو بندد، غمگین نشود که سکوت او مصلحت و مفید است و اگر چهره به خنده بگشاید به قهقهه نرسد.
46- و ان بغی علیه صبر حتی یکون الله هو الذی ینتقم له
اگر بر او ستم کنید صبر و دفاع کند ولی انتقامه نگیرد و مقابلهی بمثل نکند و آن را به خدا واگذارد.
47- نفسه منه فی عناء و الناس منه فی راحه
خود را در راه خدا و بندگان او به رنج و تعب اندازد تا مردم از سوی او در راحتی و رفاه باشند.
48- اتعب نفسه لآخرته و اراح الناس من نفسه
خود را به خاطر آخرتش در رنج نگه میدارد، تا دیگران در سایه امنیت و آسایش قرار گیرند.
49- بعده عمن تباعد عنه زهد و نزاهه و دنوه ممن دنا منه لین و رحمه.
کنارهگیری او از افراد، برای پاکی و پارسایی است، معاشرت او با دیگران نیز موجب رحمت و مهربانی خواهد بود.
50- لیس تباعد بکبر و عظمه و لا دنوه بمکر و خدیعه.
دوری او از مردم بعلت کبر و غرور نیست، همانطور که نزدیک شدن و ارتباط او از مکر و فریب سرچشمه نمیگیرد.
توضیحات
نظر خوانندگان محترم را به این نکته جلب میکند که چون کلام بلند و پرمحتوای امام عارفان و پیشوای پرهیزگاران در اوج علم و عرفان است، لذا جملهها و کلمات آنحضرت، هر کدام کتابی بزرگ است که باید با راهنمایی اساتید و محققان به ابعاد گسترده آن رسید، بنابراین فهم دقیقتر بعضی از عبارات خطبه متقین، نیاز به توضیح و بیان ارتباط آنها با سایر معارف دارد که بدانها اشاره شده است، امید است مطالعهکنندگان محترم با دقت بیشتر به توضیحات توجه کرده تا مجموعه معارف و همه جوانب آن را دریافت کنند. عناوین توضیحات به شرح زیر است:
1- فرهنگ رزق و روزی
2- از دیدگاه مومن
3- درباره بهشت و دوزخ
4- تقوی و زندگی مادی
5- مساله خودسازی
6- تقوی و اخلاق
>فرهنگ رزق و روزی
>تفاوت در روزی
فرهنگ رزق و روزی
خداوند برای همهی مخلوقات و بندگان خود اعم از مومن و کافر، انسان و حیوان روزی خاصی مقرر فرموده است:
و من عاش فعلیه رزقه [1] .
عیاله الخلق ضمن ارزاقهم [2] .
و لن یسبقک الی رزقک طالب [3] .
در واقع روزی هر کس معین و اندازهگیری شده و در دیوان الهی به ثبت رسیده است بطوریکه هیچکس جز دست تقدیر الهی نمیتواند آن را کم یا زیاد کند و یا روزی کسی را ببرد.
ذکر این نکته لاز است که این تقدیر و تقسیم، منافاتی با کار و تلاش ندارد، بلکه وظیفه مردم است که خود را در راه تحصیل روزی تلاش کنند، زیرا خداوند خود دستور داده که بندگان در راه تامین زندگی فعالیت کنند و از کار و برنامهریزی کوتاهی ننمایند.
قد تکفل لکم بالرزق و امرتم بالعمل [4] .
خداوند ضمانت روزی شما را کرده و شما مامور به تلاش هستید.
تفاوت در روزی
نکته دیگر آنکه، تقسیم روزی یکسان نیست و خداوند بنابر مصالح بندگان و نظام زندگی انسان و ادارهی جهان روزی افراد را متفاوت مقرر فرموه است البته کسی از آن مطلع نیست و هیچکس نمیتواند بگوید که روزی چه کسی کم یا زیاد است و چه بسا که خود افراد در این زمینه دخیل باشند، زیرا روزی بر دو گونه است : یک نوع آن روزی قطعی است که در هر صورت و در هر شرایط نصیب انسان میگردد، ولی نوع دیگر آن بستگی به عوامل دیگر و منجمله تلاش و فکر و برنامهریزی دارد، به این بیان که خداوند مقرر کرده است که انسان با فکر و تلاش و سایر عوامل به اوج قدرت مالی و اقتصادی برسد.
در هر صورت، تفاوت در روزی وجود دارد و اگر کمی روزی معلول عوامل اختیاری نباشد قطعا مقدر آن فرد است و به صلاح و سعاد او خواهد بود و کسی نمیتواند آن را کم یا زیاد کند و یا روزی کسی را بخورد.
بنابراین، آنکه روزیش کم است باید فکر و تلاش کند و اگر به جایی نرسید نباید مایوس و ناامید شود، شاید دست تقدیر بیش از آن برای او رقم نزده است و بیشتر از آن باعث مشکلات و مصائب مادی و معنوی او خواهد بود. بنابراین فرد خداشناس و موحد از آنچه برای او مقدر شده راضی و خشنود بوده و امورات خود را بر اساس آن تنظیم میکند.
و من رضی برزق لله لم یحزن علی مافاته [1] .
[ صفحه 20]
انه یخبرهم بالاموال و الاولاد لیتبین الساخط لرزقه [2] .
پس باید برای تامین و تحصیل روزی تلاش کرد ولی این را هم باید دانست که هر تلاشی هم مثمرثمر نخواهد بود و باعث زیادی روزی نخواهد شد.
لیس کل طالب بمرزوق [3] .
بعضی تصور میکنند، کسانی که روزیشان فراخ و ثروتشان زیاد است، حتما از راه خلاف و نامشروع به دست آوردهاند، یعنی آدم باایمان ممکن نیست که ثروتمند و پرروزی باشد که البته این از نظر امام صحیح نیست و حتی دستورهایی داریم که باعث زیادی روزی میگردد:
1- الزکاه تسبیبا للرزق [4] - زکات دادن باعث و موجب روزی است.
2- شارکوا الذی قد اقبل علیه الرزق [5] - با آنکس که روزیش فراخ است شریک شوید.
3- استنزلوا الرزق بالصدقه [6] - روزی را با صدقه بدست آورید.
4- و قد جعل لله سبحانه الاستغفار سببا لدرور الرزق [7] - خدای سبحان استغفار را سبب زیادی روزی قرا داده است.
نکته مهم دیگر آنکه، بدست آوردن منال حرام و تحصیل ثروت از راههای نامشروع جزء رزق و روزی نیست و کسانیکه دست به مال حرام میزنند و از آن پروا ندارند ، بدانند که روزی حلال الهی را از دست داده و به جای آن مال حرام میخورند.