سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خطبه ی متقین

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم
خطبه‏ی «همام» از خطبه‏های معروف نهج‏البلاغه است که در آن سیای پرهیزگاران و ترسیم جمال متقین، از زبان امام امیرالمومنین علی علیه‏السلام بیان شده است.
«همام» از یاران زاهد و اهل سیر و سلوک امام بوده است، کلمه‏ی «همام» از ریشه‏ی لغوی «همم» است، بمعنای کسی که تصمیم هر کاری بگیرد آن را به انجام رساند و تا آن را تمام و کمال نکند رها نکند.
قبل از مطالعه‏ی این خطبه، لازم است به مطالب ذیل توجه شود:
1- مساله تقوی از مهمترین و زیربنایی‏ترین مسایل زندگی انسانی است. یعنی تحقق زندگی انسانی بستگی به رعایت این اصول و قواعد دارد، البته باید اعتراف کرد که انسانیت، درجات ومراتب مختلفی دارد و بیانات امام به شاگردشان در سطح والا و عالی است و برای کسانیکه درصدد وصول به آن مقصد عالی و حرکت در مسیر کمال‏اند، بهترین راهنماست.
2- رسیدن به اوج کمال و تقوی، تدریجی است و مرحله به مرحله باید آن را انجام داد، یکشبه نمی‏توان به آن قله‏ی رفیع دست یافت، بنابراین عزیزانی که علاقمند به این مسیر معنوی هستند و دل در هوای رسیدن به مقامات متقین و اولیاء الهی را دارند، لازم است زندگی خود را بر اساس یک برنامه‏ریزی دقیق و صحیح تنظیم کرده و در همه‏ی موارد، راه صحیح را پیدا کرده و ادامه دهند تا

 

انشاءالله پس از پیمودن راه و انجام خودسازی، مطابق با دستورات ائمه اطهار (ع)، به سرمنزل مقصود نائل شوند.
3- نقطه‏ی آغاز و مراحل سیر معنوی را باید از مربیان وارسته، که خود این راه را طی کرده‏اند، فراگرفت و خودکامه و بی‏راهبر نمی‏توان در این وادی وارد شد و یا از هر کس دستوری گرفت.
4- در امور تربیتی و خودسازی باید مداومت و استمرار داشت تا روح آدمی به آن جایگاه متعالی صعود کند، با شتاب و عجله به هدف نمی‏توان رسید.
5- سعی شود که عبادتها با حال، توجه و با احساس شیرینی و لذت انجام شود و از تحمیل و فشار در عبادت خودداری گردد. به عبارت دیگر باید عبادات مستحب کم‏کم و به تدریج صورت گیرد تا عشق به نیایش شیرین‏تر از خواب، در ذائقه جلوه کند.
6- باید همواره توجه کرد که خودسازی باعث کناره‏گیری از مردم و انزوا نشود، نعمت‏های دنیا، مخلوق خدا و برای بندگان خداست.
7- سیر و سلوک نباید انسان را از انجام مسوولیتها و تلاشهای اجتماعی، سیاسی واقتصادی باز دارد.
8- بعضی از بیانات امیرمومنان علی علیه‏السلام، از نظر سیر و حرکت، مربوط به مقامت خیلی عالی است که رسیدن بدان مستلزم سیر تدریجی و وصول به مدارج قبلی است. فرد خودساخته که در راه است باید این سیر تدریجی را رعایت کرده و بدون مقدمه وارد مراحل عالی‏تر نگردد.


همام کیست؟

«همام»، پسر «شریح» و برادرزاده‏ی «ربیع بن خثیم» است. ربیع یکی ازهشت زاهد و پارسای معروف تاریخ و زمان خود است. علامه شهید آیه‏الله مطهری،

 

در کتاب سیری در نهج‏البلاغه، او را از جمله یاران و دوستان امیرمومنان علی علیه‏السلام شمرده که دلی سرشار و روحی از آتش معنی شعله‏ور داشت.
از کلمات علامه «کراجکی» در کتاب «کنزالفوائد» نیز استفاده می‏شود که «همام» در شمار یاران آن حضرت و در جستجوی دسترسی به مراتب عالی ایمان و تقوی بوده است که از آن چنین یاد کرده است:
«و کان عابدا مجتهدا» یعنی او نیایش‏کننده و پرستشگر پرتلاش بود. بنابراین او در راه رسیدن به مقامات معنوی و تهذیب نفس و خودسازی سرمایه‏گذاری کرده و آن را بعنوان هدف اصلی زندگی قرار داده بود. همچنین اصرار و پافشاری او در شناخت و دریافت راه‏های خودسازی و کمال انسانی از حضرت علی علیه‏السلام، قابل ملاحظه و توجه است:
«اسالک بالذی اکرمکم اهل‏البیت و خصکم و حباکم و فضلکم تفضیلا الا انباتنا بصفه شیعتکم»
ای امیرمومنان! از تو در خواست می‏کنم بحق خداوندی که شما خاندان پیامبر را گرامی داشته و برگزیده و برتری داده است، ما را به صفات شیعیانتان خبر دهید.
بر اساس گزارش مورخین، امام علیه‏السلام دست «همام» را گرفت و به مسجد برد و پس از ادای دو رکعت نماز، سخن گفتن را آغاز کرد و همه اینها نشانه‏ی مقام این یار صدیق امام برای بیان معارف و نکات برجسته‏ی خودسازی است که باید برای همه‏ی انسانها در طول تاریخ به یادگار بماند.
امید است که مطالعه‏ی دقیق این خطبه، آن روح متعالی را در ما جلوه‏گر ساخته تا بتوانیم بارقه‏یی از آن مشعل فروزان در مشکوه جانمان بیفروزیم.

 


شرح خطبه متقین‏

چنین روایت است که یکی از یاران و اصحاب امیرمومنان علی علیه‏السلام که «همام» نامیده می‏شد و مردی پارسا و عبادت‏پیشه بود به آنحضرت گفت: ای پیشوای مومنان، سیمای پرواپیشگان و پارسایان را برایم ترسیم فرما، آنچنانکه گویا آنان را می‏بینم.
امام علیه‏السلام لختی درنگ کرد و از پاسخ سریع خودداری فرمود و آنگاه گفت: ای همام! اطاعت پروردگار کن و از او پروا دار و به نیکی و نیکوکاری روی آر که خدا با تقوی پیشگان و نیکوکاران است.
پاسخ کوتاه امام او را قانع نساخت و عطش درونیش همچنان باقی ماند و بدان بسنده نکرد، بطوریکه اصرار بر شنیدن پاسخ کامل، در چهره‏ی او خوانده می‏شد.
امام که این آمادگی و عطش را در او دید مهر سکوت شکست و به تفصیل پاسخ خود را با حمد و ستایش الهی و درود بر پیامبر و آل او آغاز کرد:

>جهان‏بینی الهی
>چشم پاک و گوش بر فرمان
>خودساختگان عاشق
>رابطه متقابل معرفت و اخلاص
>از دام اسارت دنیا رستند
>قرآن را با همه‏ وجود تلاوت می‏کنند
>نماز پرواپیشگان، راز و نیاز خاکسارانه
>غفلت و غرور از ساحت آنان بدور است
>نشانه‏های پرواپیشگان (متقین)
>توضیحات

 


جهان‏بینی الهی

اما بعد، فان الله سبحانه و تعالی خلق الخلق- حین خلقهم- غنیا عن طاعتهم، آمنا من معصیتهم، لانه لا تضره معصیه من عصاه، و لا تنفعه طاعه من اطاعه، فقسم بینهم معایشهم، و وضعهم من الدنیا مواضعهم، فالمتقون فیها هم اهل الفضائل، منطقهم الصواب، و ملبسهم الاقتصاد، و مشیهم التواضع.

 

اما بعد، خداوند سبحان، آنگاه که آفریدگان را می‏آفرید از طاعتشان بی‏نیاز بود و از نافرمانیشان در امان، زیرا نافرمانی بندگان، ناچیزتر از آنست که بر آستان باعظمت ربوبی اثر بگذارد و یا زیانی وارد کند، و نیز از اطاعت آنان نفعی عاید او نگردد.
خداوند روزی را میان آنان تقسیم کرد و هر یک را از نظر مال و مقام در جایی که هستند، قرار داد. پرواپیشگان در دنیا نمود کامل فضیلت و برتری‏اند، سخن گفتنشان بهنجار و درست، و لباسشان متعادل و مناسب، نه برده‏ی لباس‏اند و نه بی‏رغبت و بی‏اعتنای بدان، و روش آنان فروتنی است.


چشم پاک و گوش بر فرمان

غضوا ابصارهم عما حرم الله علیهم و وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم.
دیدگانشان را از حرام می‏پوشانند، و گوشهایشان را بر دانش سودبخش می‏گشایند و به گوش جان می‏نیوشند.


خودساختگان عاشق

نزلت انفسهم منهم فی البلاء کالتی نزلت فی الرخاء، و لو لا الاجل الذی کتب الله لهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهمه طرفه عین شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب.
در هنگامه‏ی مصیبت و بلا، چونان زمان نعمت و رفاه، جانشان لبریز از ایمان و آرامش است و اگر نبود اجل مقرر الهی بر آنان، حتی یک لحظه هم جانشان در جسمشان تاب نمی‏آورد و به عالم قدسی پرواز می‏کرد، از بس که مشتاق ثواب الهی و ترسان از عذاب خداوندند.


رابطه متقابل معرفت و اخلاص

عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم، فهم و الجنه کمن قد رآها فهم فیها منعمون، و هم و النار کمن قد رآها فهم فیها معذبون، قلوبهم محزونه و شرورهم مامونه و اجسادهم نحیفه و حاجاتهم خفیفه و انفسهم عفیفه.
عظمت آفریدگار در عمق جانشان شکوفا شده، پس غیر او در دیده‏شان صغیر و حقیر آید، آنان بر قله بلند معرفت و حضور نشسته‏اند، گویا بهشت را می‏بینند و از آن برخوردارند و نیز شاهد دوزخ و دوزخیان درحال عذابند،
دلهاشان غمگنانه، زندگیشان مهربانانه، بدنهایشان تکیده و نیازشان خفیف و ساده و جانشان پارسا،

از دام اسارت دنیا رستند

صبروا ایاما قصیره اعقبتهم راحه طویله، تجاره یسرها لهم ربهم، ارادتهم الدنیا فلم یریدوها، و اسرتهم ففدوا انفسهم منها.
چند روزی بردباری کنند و در بروی حرام بندند، ولی راحت و لذت طولانی را به دست آوردند. چه تجارت سودآوری خداوند بر ایشان فراهم آورده است. دنیا به سراغشان رود و با چهره زیبای خود، آنان را به گناه دعوت کند، ولی پارسایان فریب نخورده و به ناز و کرشمه‏ی آن عجوزه‏ی هزار داماد، توجه نکنند .
دنیا خواسته تا آنان را اسیر کند ولی تقوی‏پیشگان خود را از دام و چنگال آن آزاد سازند.


نماز پرواپیشگان، راز و نیاز خاکسارانه

فهم حانون علی اوساطهم، مفترشون لجباههم و اکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم یطلبون الی الله تعالی فی فکاک رقابهم.
و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقیاء، قد براهم الخوف بری القداح، ینظر الیهم الناظر فیحسبهم مرضی و ما بالقوم من مرض، و یقول لقد خولطوا و لقد خالطهم امر عظیم لا یرضون من اعمالهم القلیل و لا یستکثرون الکثیر.
پرواپیشگان با همه‏ی وجود نماز می‏گذارند و خضوع و خشوع از رکوعشان هویدا است. پیشانی و دست و پایشان را بر خاک می‏سایند، و خاکسارانه به

به نیایش روی می‏آورند. از خدا چه می‏خواهند؟ برات آزادی از جهنم را.
و اما در روز پرچمدار حلم و علمند، نیکوکار و پارسا، خوف دوری از خدا آنان را زار و نزار کرده، پرخوری و رفاه‏طلبی را وانهاده‏اند و چون عاشقی که یاد معشوق، زندگی آنان شده، در افقی فراتر از خور و خواب و شهوت پرواز می‏کنند.
بی‏خبران، وقتی چهره‏ی استخوانی و بدن نحیف آنان را می‏بینند می‏پندارند که بیمارند، در حالی که هیچگونه بیماری ندارند، آری آنان بیمار عشق‏اند.
دگر بار از سر جهالت می‏گویند که روانیند. ولی نمی‏دانند که چه خبر است؟ و پرواپیشگان در چه دنیایی ازحقایق سیر می‏کنند، یافتنی است گفتنی نیست.
افراد باتقوی درگیر امری بزرگ هستند که به کارهای کم خشنود نشوند و همواره درصدد انجام خیرات و خدمات بزرگند ولی کارهای بزرگ و امور عظیم را هم بزرگ و زیاد نبیند و بدان مغرور نشوند.

نماز پرواپیشگان، راز و نیاز خاکسارانه

فهم حانون علی اوساطهم، مفترشون لجباههم و اکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم یطلبون الی الله تعالی فی فکاک رقابهم.
و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقیاء، قد براهم الخوف بری القداح، ینظر الیهم الناظر فیحسبهم مرضی و ما بالقوم من مرض، و یقول لقد خولطوا و لقد خالطهم امر عظیم لا یرضون من اعمالهم القلیل و لا یستکثرون الکثیر.
پرواپیشگان با همه‏ی وجود نماز می‏گذارند و خضوع و خشوع از رکوعشان هویدا است. پیشانی و دست و پایشان را بر خاک می‏سایند، و خاکسارانه به

 

به نیایش روی می‏آورند. از خدا چه می‏خواهند؟ برات آزادی از جهنم را.
و اما در روز پرچمدار حلم و علمند، نیکوکار و پارسا، خوف دوری از خدا آنان را زار و نزار کرده، پرخوری و رفاه‏طلبی را وانهاده‏اند و چون عاشقی که یاد معشوق، زندگی آنان شده، در افقی فراتر از خور و خواب و شهوت پرواز می‏کنند.
بی‏خبران، وقتی چهره‏ی استخوانی و بدن نحیف آنان را می‏بینند می‏پندارند که بیمارند، در حالی که هیچگونه بیماری ندارند، آری آنان بیمار عشق‏اند.
دگر بار از سر جهالت می‏گویند که روانیند. ولی نمی‏دانند که چه خبر است؟ و پرواپیشگان در چه دنیایی ازحقایق سیر می‏کنند، یافتنی است گفتنی نیست.
افراد باتقوی درگیر امری بزرگ هستند که به کارهای کم خشنود نشوند و همواره درصدد انجام خیرات و خدمات بزرگند ولی کارهای بزرگ و امور عظیم را هم بزرگ و زیاد نبیند و بدان مغرور نشوند.

غفلت و غرور از ساحت آنان بدور است

فهم لانفسهم متهمون، و من اعمالهم مشفقون، اذا زکی احد منهم خاف مما یقال له، فیقول: انا اعلم بنفسی من غیری، و ربی اعلم منی بنفسی، اللهم لا تواخذنی بما یقولون، و اجعلنی افضل مما یظنون، و اغفرلی ما لا یعلمون.
آنان به نفس خود بدگمانند مبادا وظائف خود را آنسان که بایسته است انجام نداده باشند، و از کردارشان ترسانند، زیرا ممکن است در اثر غفلت و قصور مورد قبول حقتعالی قرار نگرفته باشد، آنگاه که از آنان تعریف و ستایش شود بر خود می‏ترسند و می‏گویند من از دیگران نسبت به خودم داناترم وخدا به من از خودم آگاهتر است، خدایا از آنچه درباره من می‏گویند بازخواست مفرما، و مرا بهتر از آن، که آنان می‏پندارند قرار ده، و آنچه آنان از گناهانم نمی‏دانند ، بیامرز.

نشانه‏های پرواپیشگان (متقین)

1- فمن علامه احدهم: انک تری له قوه فی دین
توانمندی در دین
2- و حزما فی لین
دوراندیشی با نرمخویی و سازگاری
3- و ایمانا فی یقین
ایمان و اعتقادی در مرحله‏ی یقین و منزه از شک و تردید
4- و حرصا فی علم
حریص در تحصیل دانش
5- و علما فی حلم
آمیزنده‏ی دانش و بردباری (که علم و حلم دو بال پروازند)
6- و قصدا فی غنی
میانه‏روی در هنگامه‏ی بی‏نیازی و ثروت
7- و خشوعا فی عباده
خضوع و خشوع در عبادت
8- و تجملا فی فاقه
آبرومندی، هنگام تنگدستی
9- و صبرا فی شده
صبر و بردباری در بحران سختی
10- و طلبا فی حلال،
جستجوگر مال حلال
11- و نشاطا فی هدی
پرتحرک و پرتلاش در راه هدایت مردم

[ صفحه 13]

12- و تحرجا عن طمع
دوری از آز و طمع
13- یعمل الاعمال الصالحه و هو علی وجل
انجام کارهای شایسته بدون آلایش به غرور و خودپسندی، و همواره ترسان از عدم پذیرش عبادات.
14- یمسی و همه الشکر و یصبح و همه الذکر،
روز را با سرمایه‏یی از شکر به پایان مبرد. و صبح را با یاد خدا آغاز می‏کند.
15- یبیت حذرا و یصبح فرحا: حذرا لما حذر من الغفله و فرحا بما اصاب من الفضل و الرحمه
و از سوی دیگر، شب را چون غافلان یکدنده نمی‏خوابد، بلکه گاهی لذت شب‏زنده‏داری و ذکر خدا، او را از بستر جدا می‏کند، و این شب‏زنده‏داری نشاط صبحگاهی او را نمی‏گیرد،ترس و نگرانی او از آنست که در دامچاله‏ی غفلت سقوط کند، و از آنکه فضل و رحمت الهی شامل حال اوگردد، شادان است.
16- ان استضعبت علیه نفسه فیما تکره لم یعطها سولها فیما تحب
اگر چشم‏پوشی از گناهان بر او سخت و سنگین آید، مقاومت می‏کند تا به خواسته‏های نامشروع تن در ندهد و ارزش و شخصیت خود را لکه‏دار نسازد.
17- قره عینه فیما لا یزول، و زهادته فیما لا یبقی
روشنی چشم او در ماندگاریهاست، یعنی دوراندیشی و جهان‏بینی وسیع او مانع از فریبایی دنیا، و زیبائیهای آنست و به خاطر دستیابی به لذتهای زودگذر دنیا، زندگی ابدی خود را تباه نسازد.
18- یمزح الحلم بالعلم و القول بالعمل.
بردباری و شکیبایی را با دانش می‏آمیزد و گفتار را با کردار.

[ صفحه 14]

19- تراه قریبا امله
آمال و آرزوی او را کم می‏بینی، و شخصیت او از فرورفتن در رویای طلایی دور است.
20- قلیلا زلله
لغزش او نیز اندک است.
21- خاشعا قلبه
دل او خاشع است و در ترنم دایم یاد خدا و پیوستن به جهان بی‏نهایت.
22- قانعه نفسه
انسانی قانع و چشم و دل سیر است.
23- منزورا اکله
از پرخوری می‏پرهیزد و اسیر شکم و رفاه‏طلبی نیست.
24- سهلا امره
امورات او سهل و ساده می‏گذرد.
25- حریزا دینه
دین او محکم و پابرجاست و در برابر سیل خروشان توطئه‏های شیطان و هوای نفس، چون کوه استوار است.
26- میته شهوته
بر شهوات خود مسلط است و بر آن اسب سرکش، لگام تقوی زده است.
27- مکظوما غیظه
خشم خود را فرو می‏خورد و بر نیروی غضب خویش مسلط است و می‏داند کجا از آن استفاده کند.
28- الخیر منه مامول
از او امید خیر دارند و از شرش در امانند.

[ صفحه 15]

29- ان کان فی الغافلین کتب فی الذاکرین و ان کان فی الذاکرین لم یکتب من الغافلین
اگر در جمع غافلان قرار گیرد از یادآوران خواهد بود و جو را به نفع حق و عدل دگرگون سازد و اگر در جمع یادآوران باشد راه غفلت نپوید و از موقعیت مناسبت سوءاستفاده نکند.
30- یعفو عمن ظلمه و یعطی من حرمه
از کسانیکه بدو ستم کردند درمی‏گذرد و بر آنکه او را محرم کرده است، دست کرم می‏گشاید.
31- و یصل من قطعه
با آن کس که خویشاوندی او را بریده است، صله‏ی رحم می‏کند.
32- بعیدا فحشه لینا قوله
ساحت قدس او را از فحش و بدزبانی دور است و زبانی نرم و مهربانانه دارد.
33- غائبا منکره حاضرا معروفه
کار ناپسند از او دیده نشود، بلکه خوبی‏های او زبانزد است.
34- مقبلا خیره مدبرا شره
او به کارهای خیر و خوب روی آورد و از شر و بدی بپرهیزد.
35- فی الزلازل وقور
در شدائد و سختی‏ها، بااستقامت و مقاوم است.
36- و فی المکاره صبور و فی الرخاء شکور
در مشکلات، بردبار و در رفاه، سپاسگذار.
37- لا یحیف علی من یبغض و لا یاثم فیمن یحب
بر آنکه خشم گیرد، زیاده‏زوی نکند و دوستی با کسی، او را به گناه نیندازد.
38- یعترف بالحق قبل ان یشهد علیه

[ صفحه 16]

پیش از آنکه «علیه» او شهادت دهند، به حق اعتراف می‏کند.
39- لا یضیع ما استحفظ
در امنتداری سخت‏کوش است، سهل‏انگاری و بی‏تفاوتی روا نمی‏دارد که خیانت است.
40- و لا ینسی ما ذکر
یاد خدا و تحصیل رضایت او، که همواره باید در دیدگاهش باشد، از یاد نمی‏برد .
41- و لا ینابز بالالقاب
دیگران را با لقب‏های زشت و ناروا نخواند.
42- و لا یضار بالجار
به همسایه ضرر نزند.
43- و لا یشمت بالمصائب
مصیبت‏زدگان را شماتت نکند.
44- و لا یدخل فی الباطل و لا یخرج من الحق.
در امور لغو و باطل قدم ننهند، و از چهارچوب حق هم خارج نشود.
45- ان صمت لم یغمه صمته و ان ضحک لم یعل صوته
اگر از سخن لب فرو بندد، غمگین نشود که سکوت او مصلحت و مفید است و اگر چهره به خنده بگشاید به قهقهه نرسد.
46- و ان بغی علیه صبر حتی یکون الله هو الذی ینتقم له
اگر بر او ستم کنید صبر و دفاع کند ولی انتقامه نگیرد و مقابله‏ی بمثل نکند و آن را به خدا واگذارد.
47- نفسه منه فی عناء و الناس منه فی راحه
خود را در راه خدا و بندگان او به رنج و تعب اندازد تا مردم از سوی او در راحتی و رفاه باشند.


48- اتعب نفسه لآخرته و اراح الناس من نفسه
خود را به خاطر آخرتش در رنج نگه می‏دارد، تا دیگران در سایه امنیت و آسایش قرار گیرند.
49- بعده عمن تباعد عنه زهد و نزاهه و دنوه ممن دنا منه لین و رحمه.
کناره‏گیری او از افراد، برای پاکی و پارسایی است، معاشرت او با دیگران نیز موجب رحمت و مهربانی خواهد بود.
50- لیس تباعد بکبر و عظمه و لا دنوه بمکر و خدیعه.
دوری او از مردم بعلت کبر و غرور نیست، همانطور که نزدیک شدن و ارتباط او از مکر و فریب سرچشمه نمی‏گیرد.

 

 


توضیحات

نظر خوانندگان محترم را به این نکته جلب می‏کند که چون کلام بلند و پرمحتوای امام عارفان و پیشوای پرهیزگاران در اوج علم و عرفان است، لذا جمله‏ها و کلمات آنحضرت، هر کدام کتابی بزرگ است که باید با راهنمایی اساتید و محققان به ابعاد گسترده آن رسید، بنابراین فهم دقیق‏تر بعضی از عبارات خطبه متقین، نیاز به توضیح و بیان ارتباط آنها با سایر معارف دارد که بدانها اشاره شده است، امید است مطالعه‏کنندگان محترم با دقت بیشتر به توضیحات توجه کرده تا مجموعه معارف و همه جوانب آن را دریافت کنند. عناوین توضیحات به شرح زیر است:
1- فرهنگ رزق و روزی
2- از دیدگاه مومن
3- درباره بهشت و دوزخ
4- تقوی و زندگی مادی
5- مساله خودسازی
6- تقوی و اخلاق
>فرهنگ رزق و روزی
>تفاوت در روزی

فرهنگ رزق و روزی

خداوند برای همه‏ی مخلوقات و بندگان خود اعم از مومن و کافر، انسان و حیوان روزی خاصی مقرر فرموده است:
و من عاش فعلیه رزقه [1] .
عیاله الخلق ضمن ارزاقهم [2] .
و لن یسبقک الی رزقک طالب [3] .
در واقع روزی هر کس معین و اندازه‏گیری شده و در دیوان الهی به ثبت رسیده است بطوریکه هیچ‏کس جز دست تقدیر الهی نمی‏تواند آن را کم یا زیاد کند و یا روزی کسی را ببرد.
ذکر این نکته لاز است که این تقدیر و تقسیم، منافاتی با کار و تلاش ندارد، بلکه وظیفه مردم است که خود را در راه تحصیل روزی تلاش کنند، زیرا خداوند خود دستور داده که بندگان در راه تامین زندگی فعالیت کنند و از کار و برنامه‏ریزی کوتاهی ننمایند.
قد تکفل لکم بالرزق و امرتم بالعمل [4] .
خداوند ضمانت روزی شما را کرده و شما مامور به تلاش هستید.

 

تفاوت در روزی

نکته دیگر آنکه، تقسیم روزی یکسان نیست و خداوند بنابر مصالح بندگان و نظام زندگی انسان و اداره‏ی جهان روزی افراد را متفاوت مقرر فرموه است البته کسی از آن مطلع نیست و هیچکس نمی‏تواند بگوید که روزی چه کسی کم یا زیاد است و چه بسا که خود افراد در این زمینه دخیل باشند، زیرا روزی بر دو گونه است : یک نوع آن روزی قطعی است که در هر صورت و در هر شرایط نصیب انسان می‏گردد، ولی نوع دیگر آن بستگی به عوامل دیگر و منجمله تلاش و فکر و برنامه‏ریزی دارد، به این بیان که خداوند مقرر کرده است که انسان با فکر و تلاش و سایر عوامل به اوج قدرت مالی و اقتصادی برسد.
در هر صورت، تفاوت در روزی وجود دارد و اگر کمی روزی معلول عوامل اختیاری نباشد قطعا مقدر آن فرد است و به صلاح و سعاد او خواهد بود و کسی نمی‏تواند آن را کم یا زیاد کند و یا روزی کسی را بخورد.
بنابراین، آنکه روزیش کم است باید فکر و تلاش کند و اگر به جایی نرسید نباید مایوس و ناامید شود، شاید دست تقدیر بیش از آن برای او رقم نزده است و بیشتر از آن باعث مشکلات و مصائب مادی و معنوی او خواهد بود. بنابراین فرد خداشناس و موحد از آنچه برای او مقدر شده راضی و خشنود بوده و امورات خود را بر اساس آن تنظیم می‏کند.
و من رضی برزق لله لم یحزن علی مافاته [1] .

[ صفحه 20]

انه یخبرهم بالاموال و الاولاد لیتبین الساخط لرزقه [2] .
پس باید برای تامین و تحصیل روزی تلاش کرد ولی این را هم باید دانست که هر تلاشی هم مثمرثمر نخواهد بود و باعث زیادی روزی نخواهد شد.
لیس کل طالب بمرزوق [3] .
بعضی تصور می‏کنند، کسانی که روزیشان فراخ و ثروتشان زیاد است، حتما از راه خلاف و نامشروع به دست آورده‏اند، یعنی آدم باایمان ممکن نیست که ثروتمند و پرروزی باشد که البته این از نظر امام صحیح نیست و حتی دستورهایی داریم که باعث زیادی روزی می‏گردد:
1- الزکاه تسبیبا للرزق [4] - زکات دادن باعث و موجب روزی است.
2- شارکوا الذی قد اقبل علیه الرزق [5] - با آنکس که روزیش فراخ است شریک شوید.
3- استنزلوا الرزق بالصدقه [6] - روزی را با صدقه بدست آورید.
4- و قد جعل لله سبحانه الاستغفار سببا لدرور الرزق [7] - خدای سبحان استغفار را سبب زیادی روزی قرا داده است.
نکته مهم دیگر آنکه، بدست آوردن منال حرام و تحصیل ثروت از راه‏های نامشروع جزء رزق و روزی نیست و کسانیکه دست به مال حرام می‏زنند و از آن پروا ندارند ، بدانند که روزی حلال الهی را از دست داده و به جای آن مال حرام می‏خورند.